داغ‌دیدگی وقتی ایجاد می‌شود که فرد عزیزی را به دلیل مرگ از دست بدهد. واکنش‌هایی که فرد داغدیده به این ضایعه نشان می‌دهد جسمی، روانی و رفتاری است. وقتی فرد، عزیزی را از دست می‌دهد نشان دادن واکنش اندوه طبیعی است. با وجود اشتراکات این واکنش با افسردگی مانند: خلق غمگین و انزوای اجتماعی، اما یک تفاوت بسیار مهم وجود دارد؛ و آن اینکه این اندوه طبیعی است و نیازی به درمان ندارد. اما سوگ هرچقدر بیشتر طول بکشد (معمولا بالای 6 ماه) حالت غیرطبیعی به خود می‌گیرد و نیاز به مداخلات درمانی دارد.

 

راس مراحل 5 گانه سوگ را اینگونه شناسایی می‌کند:

 1- شوک و انکار: فرد داغدار ابتدا شوک میشود و مرگ عزیزش را انکار می‌کند.

 2- خشم و عصبانیت: فرد احساس فقدان می‌کند.

 3- معامله یا چانه‌زنی: در این مرحله هنوز واقعیت مرگ پذیرفته نشده است اما فرد به جای خشم موضع انفعال به خود می‌گیرد و به چانه زنی روی می‌آورد.

4- افسردگی: فرد ناامید و افسرده می‌شود و علائمی مانند گوشه‌گیری و اختلالات خواب و کندی روانی حرکتی بروز می‌دهد.

5- پذیرش: آخرین مرحله پذیرش است و فرد در می‌یابد که مرگ غیرقابل اجتناب است و برای همه اتفاق می افتد.

 

زمینه‌های شخصی موثر در فرایند سوگ:

 1- تعدیل کنندگی ویژگی‌های شخصیتی: تجربه افراد داغدار نشان‌گر این موضوع است که ویژگی های شخصیتی آنها مانند درون‌گرایی، حساسیت، میزان اضطراب یا تاب‌آوری آنها واسطه‌ای برای برخورد با دوران سوگ بوده است. افرادی که ویژگی‌های شخصیتی مانند برون‌گرایی، تاب‌آوری و ثبات بیشتر سوگشان آسان‌تر سپری می‌شود. در کل ویژگی‌هایی مانند درون گرایی- برون گرایی، آرام بودن و مضطرب بودن، منطقی بودن یا هیجانی بودن، حساسیت و زودرنجی، تابآوری و صبوری در تجربه فرد در سوگ تاثیرگذار است.

 

 2- کاربرد سودمندانه یا ناسودمندانه زبان: افراد داغدیده‌ای که بازخوردهای کلامی و غیرکلامی مناسب و بجایی دریافت کرده بودند در پروسه سوگ انها مفید فایده بود اما افرادی که بازخودهای کلامی و غیرکلامی نامناسب دریافت کرده بودند برای سوگ انها ناسودمند بوده است.   این افراد معتقدند گاهی سکوت کردن مناسب‌ترین پاسخ است. همچنین بهترین نوع همدلی در کردار فرد است نه در ببان جملات تکراری. مثلا جمله «واقعا جای تو نیستم» بهترین نوع همدلی است.

 

  3- تاثیر تجارب گذشته فرد: مانند تجربه‌های سوگ قبلی یا فردی که با متوفی رابطهای مناسب داشته و با او کمتر در تعارض بوده است و خاطرات خوشایندی دارد  بهتر می‌تواند پروسه سوگ را پشت سر بگذارد، اما کسی که با متوفی در تعارض بوده یا خاطرات ناخوشایندی با او دارد کنار آمدن او با سوگ سخت تر خواهد بود.

 

4- رشد پس از ضربه: این رشد در کسانی دیده شد که سوگ را پشت سر گذاشته‌اند و اکنون با نگرش جدیدی به زندگی نگاه می‌کنند و با پذیرش مرگ به تغییرات مثبت در خود پرداخته‌اند. 


بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *